دلم می خواد بگم « عجبا » اما عجبا که چی؟ پشت سرش چی بیاد..خودمم نمی دونم اگه خر مهره ها را تسبیحشون کنم چی می شه..شاید چیت باشه و برم بالاتر..تا بنگ سفتتر مغزم متلاشی بشه..یه جهش اساسی لازم داره از بیخ و بن...Molecular rearrangement ... یارو که سر صفحه کلیده داد می زنه می گه...اینا که همش خاموشه.. ولی اون باباهه بازم می خواد چراغو خاموش کنه بکپه..این چیزا زیادی اکسپرسیونیستیه..داد می زنن..باید نوارپیچشون کرد و منتظر نشست تا جوونه بزنن..پیله اشونو  باز کنن..بالای خیس و چندش آورشونو دراز کنن و تخم بچه هاشونو  توی مغز مرده ام بذارن..لارواشون راه بیوفتن کف سولکوس ها را جارو کنن..آخر سرم جنونمو رنگ بالهاشون کنن برن جفت گیری..منو نباتی بذارن..

بدیه ردیف تیر چراغ برقا اینه که هر بار سرکوفت گذشته ی کوفتیو بهت می زنن..قور قور..زمان سویساید آدم هر روز می رسه و می گذره..و می مانیم تا دگربار..

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد