هنتلا..هنتلا
سر کچلتو تکون بده
اربابت مرد...تو خواب و خیالش مرد
----------------------------
چیه که باید بیاد و این شکافها و رجها را بدوزه؟
این سوراخها را؟ راه فرار نفرت و بدبختی را؟
خون سیاه دلمه بسته مقاومت کنان سر راه می ایسته
و بچهه ی ریقو بدبختی مردنشو توی سرم می کوبه
خبر نداره که بدبختی اصلی موندنش بود
حتی اگه ریقو نبود.
گلایه از چی باید کرد؟
اشتباهی بود٬ تاوانش این بود
کارتهای بازی این بود٬ تاوانش این بود
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد