چه می کنمم را می خارانم
و از گوشه کنارهایش سرک می کشم
آنان که کشان کشان من را به سر دیوار بردند
صبر نکردند تا پریدنم را تماشا کنند
این گوشه در آن همه چیز مغلوبه شده
همه چیز بی تقلا به دوران افتاده است
و تنها دریچه٬ گناهان کهنه اند که دیگه نخ نما شده ان
-------------------------------
صفحات را پر می کنم و دور می ریزم
تا با آنها هیولاهای تقلید شده ی ذهنم
را شستشو دهم.