وقتی که مطمئن شدی توی پیله ام خفه شدم
این تکه ها را خورد کن
و بغلم بچین٬ بذار تا با بدفرم ترینشون هارمونی داشته باشم
برای تشکر
دستانم را باز می کنم
صورتم را سیاه می کنم
و می چرخیم.
شبا به مورچه هام شکر بده
تا یادی کنن و بخوابن
و الا میان بالای سرم
و فیس فیس می کنن
منو فرا می گیرن
یا شاید فرادست می کشن
اونوقته که
وحشت سیاهمو رنگ بزنن و
سقف خونه شون کنن٬
ته مایه های شعورمو تخمیر بکنن
و باهاش مست کنن
به عفونت زاییم که رسیدی
التماس دستهای آماسیده ام را
برگردون و توی قلبم فرو کن
و الا جنون جهش یافته ام بهم بر می گرده
اونوقت باز منو با ژاکت مهاری دفن خواهند کرد
وقتی مطمئن شدی توی پیله ام مردم
با دری وری های کف کرده ام بندازش توی آب متعفن
تا جلز و ولز کنم
و اونوقت نفس راحتی بکش.
-------------------------
سرکوبی بر جسم شیشه ای.